دلگرفتگی هام

نمی دانم چی بنویسم.. فقط دارم آهنگ قلبم را بنوا در می آرم

دلگرفتگی هام

نمی دانم چی بنویسم.. فقط دارم آهنگ قلبم را بنوا در می آرم

اول

سلام

بعد از مدت زیادی که روی اورکت وقتم را بباد دادم الآن نوبت رسید به وبلاگ نویسی..

اکثر دوستانم داشتند وبلاگ هم مینویشتند و همچنان در اورکت و سایر سایت های اجتماعی ساعت تیری هم میکردند و همه وقت از وبلاگ خود٬ نوشتار ها و بازدید و آراء خوانندگان خود پف هم میکردند.... ولی من جراءت نداشتم تا وبلاگی بسازم...

میترسیدم که چه بنویسم و آیا نوشته های من قابل خونش شما عزیزان خواهد بود یا خیر؟!؟!

آخر صبرم تموم شد و امروز تصمیم گرفتم وبلاگی را به همین نام پیاده سازم  تا نوشتار های که در اورکت و سایر سایت های دیگر انجام میدهم در اینجا بهتر و ساده تر بنویسم تا دوستانم (البته در اینجا فعلا دوستی هم تاحال دریافت ننموده ام.....) آنان را بخونند و گر خوششون آمد نظری هم نثارم کنند تا ما هم از خوشی آنها بهره ی ببریم

درسته؟؟؟

البته میدانم پیاده نمودن افکار بصورت الفاظ و نوشتن آنها بروی صفحه یی آسانتر از آنست که آن الفاظ را توی وبلاگ یا یک رسانه یی الکتونیکی بنویسی... چون اینجا باید الفاظ را باید سنجیده اداء کرد.... تا نشود کسی را خوشش نیاید و کلمه زیبای!! را نثارم کند

خوب.

فکر میکنم همینقدر کافیه....

بعداْ گر کرم مغزم بجوش آمد و خاطره تازه ی را از سوراخ های لانه خود یعنی این دماغ سر در گمم بیرون کشید.... آنرا هم نثار شما عزیزان خواهم کرد....

فعلا همین قدر بس...

بای

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد